پل فردوس

فردوس(بش گوز) پلی از عهد کهن

این پل که امروز به پنج چشمه معروف است، در جنوب شهر بناب بر روی رودخانه صوفی احداث شده است. رودخانه صوفی که از جریان های دائمی محسوب می شود، از قلل غربی سهند سر چشمه گرفته پس از مشروب ساختن دشت بناجوی، در اراضی روستای قره چپق وارد دریاچه ارومیه می گردد. تاریخ ساختمان پل به درستی معلوم نیست، کتیبه ای که حاکی از بنای نخستین و نام بانی آن بوده باشد، به چشم نمی خورد. اما به عقیده گروهی از باستان شناسان بنیاد و شالوده آن متعلق به عهد کاشانی بوده که در ادوار بعدی از جمله در عصر صفوی بارها مرمت و بازسازی گردیده است. 

پل دارای پنج دهه با طاق جناغی بوده که ۵۰ متر طول ۸/۴ متر عرض دارد. حد اکثر ارتفاع آن از بستر رودخانه تا نوک دیوار حایل حدود ۵/۸ متر است. ارتفاع جان پناه پل که از آجر و ساروج ساخته شده به ۶۰ سانتی متر می رسد. در مصالح بنای آن از آجرهای چهار گوش قرمز رنگ، آهک، ساروج و سنگ استفاده شده است. در دو سوی ورودی پل میل هایي نسبتاًً بلندی وجود داشته که برفراز آن مشعلهایی فروزان بوده است تا کاروانیان به خصوص بریدهای دولتی را درشبهای طوفانی و کولاکی به سوی تنها معبر امن و نزدیکترین چاپار خانه هدایت کند. اکنون این میلها از بین رفته و اثری باقی نماده که داستان گذشته را بازگوید. این پل به لحاظ واقع بودن در محل دروازه گاودول که در مسیر جاده قدیم ابریشم، شاهراه شیز-تیسفون و محور عتبات عالیات قرار داشته، از اهمیت و اعتبار قابل توجهی برخوردار بوده است و به عنوان تنها گذر گاه مطمئن در جابجایی مسافران و نیروهای دولتی از آذربایجان بزرگ به سوی مرز های غرب کشور و انتقال عوامل مراسلاتی و پیک های سریع جاده شاهی نقش عمده ای ایفا می کرده است. با توجه به علاقه ای که شاهان هخامنشی به پرورش و توسعه پردیسها (تاکستانها و پارکها ) داشتند، خشتر پاونهای خود را به ایجاد اینگونه باغها تشویق می کردند. 

سرزمین سوپیگان از جمله نقاطی بودی که به لحاظ استعداد خاک، شرایط اقلیمی و به خصوص آبهای روان، در احداث این پردیس ها جایگاه خاصی داشت و از نظر وسعت و آبادی سر آمد زمان خود شناخته می شد این پل که ساتراپهای مختلف را به پالیزها و تاکستانهای جادویی سوپیان پیوند می داد، به نام آنها پردیس خوانده می شد. ظاهرا بعد از حمله اعراب به ایرن، تحت فرهنگ آن قوم به (فردوس ) معروف گشت " نام پردیس گرفته شده از کلمه (پئیری دیزه ) که آن تشکیل شده از دو جزء (پئیری) به معنی گرداگرد و پیرامون و (دیزه ) یعنی انباشتن و دیوار کشیدن. از آنجائیکه این باغها در میان دیوار های سنگین و جسیم محصور بوده چنین نامیده شده است. در اوستا دو بار از(پئیری دیزه ) نام رفته و ستوده شده است. در زمان هخامنشیان در سراسر قلمرو بزرگ آنان به خصوص در ایالت آتورپاتنه و آسیای صغیر،پئیری دیزه ها (فردوس ها ) که همان باغهای بزرگ و پارکهای باشکوه متعلق به شخص شاه، خشترپاونها و بزرگان ایرانی بوده، شهرت جهانی داشت. این محوطه ها چنانکه مکرر گزنفون و پلوتارخس می نویسد، دارای درختان انبوه، پارکهای پهناور و نهر های روان در میان آنها بود که چارپایان و اسب های زیبا در آن پرورش می یافتند اینگونه پارکها در سرزمین یونان وجود نداشت. ناگزیر انظار یونانیان را متوجه خود کرد و آنان نیز همان نام ایرانی را به صورت (پرادیوس ) به كار بردند. کلمه پردیس به شکل (فردوس ) دو بار در قرآن مجید آمده است. مفسران بزرگ قرآن متفقا (فردوس ) را به معنی باغ و بوستان گرفته اند. اما اختلافشان در این است که آن چه نوع باغ و بوستان یا جنت و حدیقه ای است؟ این نام در تورات هم چندین بار به معني باغ و بوستان آمده است. اما به تدریج در نوشته های عبری، مفهوم معنوی و روحانی به خود گرفته و به معنی بهشت یا جای پاداش ایزدی و اقامتگاه نیاکان و پاکان به کار برده شده است.بعضاً پردیس را مترادف کلمه عبری (گان GAN ) استعمال کرده اند که به مفهوم ( باغ عدن ) یعنی جائيکه حضرت آدم و حوا می زیستند، آمده است. کلمات گان و پردیس در یونانی هر دو بدون امتیاز از یکدیگر به کلمه (پرادیوس ) گردانیده شده است". 

استاد بنونيست اصل لغت (پئیری دیزه ) را لغت مادی می داند. ضمن اینکه نظر وی معقول می نماید، از طرفی هم این احتمال می رود که واژه (گان )یا به زبان آذری (گانا ) که برهان آن را لغت عبری می داند، در اصل مادی بوده باشد. زیرا چنانچه اشاره شده کلمه (قان=گان ) را معادل واژه (پردیس ) و به مفهوم باغ و بوستان به کار برده اند.

ضمناً می دانیم که در زبان آذری از جمله در گویش مردم بناب و شهر های اطراف، اصطلاح (گانا )به معنی خاص تاکستان استعمال می شود. لذا می توان چنین اظهار داشت که لفظ ( گان ) همان مخففا اصطلاح (گانا ) (ی ) آذری یا به معنی درست آن مادی بوده که بعد ها به زبان عبری رفته است.

اگر کلمه(گان یا گانا ) به معنی باغ انگور و پردیس بوده باشد، در این صورت لفظ (سوپیگان )هم می تواند این معنا را توجیه کند. چنانکه معلوم است این نام مرکب بوده و از او بخش کلی (سوپی یا صوفی + گان )تشکیل شده است که ظاهرا بخش نخست اشاره به نام رودخانه (صوفی ) دارد که در محل جاریست و بخش (گان )هم که پسوند بوده، بیانگر وجود باغات انگور و با به اصطلاح محلی گانا است که در آنجا به وفور پرورش داده می شود.

شهرت پل فردوس علی رغم دیگر پلها از معماری و زیبایی آن ناشی می شود، بلکه مدیون خطه زرخیز سوپیان بود که در محل دروازه آن قرار داشت. استعداد خاک، شرایط اقلیمی، آبهای جاری و انتشار پارک ها و پردیس های زیبا، همه عواملی بودند که در سایه آن چشم اندازی چون فردوس برین را عرضه می داشته است.

راهی که از لیلان به سوی سوپیگان پیش می رفت، در حوالی این پل از دو سو پالیزها و موستانها آنرا در میان داشت. ردیفهای منظم درختان بید و تبریزی که به موازات آن صف کشیده بود، قامت بلند و باریک آنها به نحو شایسته ای با قد و قواره دیوار پردیسهای اطراف هماهنگی داشت. انبوه شکوفه های سیب و هلو که با نسیم ملایم هوا از پشت حصارها سر می کشید، چشم کاروانیان را نوازش می کرد. جلوه های پیرامون دشت به حدی بود، در ذهن هر رهگذری که از آن می گذشت، باقی می ماند و به آسانی تیرگی نمی پذیرفت.

هنگامی که کاروان از پشت دماغه (قره قشون )راه موج آسای سوپیگان را در می نوردید، در انتهای افق هاله ای از پوشش سبز فام، مرزهای آنرا بشارت می داد. در کرانه شرقی،آنجا که صوفی خوان یغمایش را گسترده بود، قله الپنجه راه دشت را به سوی دره های زیبا مسدود کرده و حریم تازه ای را ترسیم می نمود. سوپیگان که به باغات پردیسش شهره یود، برگرد آنها حصار طولانی وجود داشت. که از آنجمله حفاظ جبهه شرقی بود که به طرف جنوب و ارتفاعات قره قشون در امتداد خط نامنظمی پیش می رفت. فضا های درون این حصا ها را تاکستانها و پالیزه های انبوه که در میان آنها جویهای منشعب از صوفی روان بوده، پر می کرد.

تراکم درختان که از هر سو بر اطراف خود سایه انداخته بود،از آنها منظری دلربایی را می آفرید که بیننده را مجذوب خود می نمود. در این چشم انداز شکوه معماری کوشکها، و طراحی جالب کبوتر خانه های درون باغات که از خلال شاخ و برگ درختان سیب و گیلاس سر می کشید همراه با پرواز گروهی کبوتران که از فراز برجها بلند شده و در حال گشت بودند، توجه رهگذران را به خود معطوف می داشت و گهگاهی گوشه هایی از این زیبائیها در میان گرد و غبار غلیظی که از کاروان بر می خواست، از نظر ها ناپدید می شد. ولی آن فروشکوهی که درکبریای سوپیگان متجلی بود، به زودی زیبایی خود را باز می یافت. چشمان خیل سورانی که انتظار پردیسهای افسانه ای را می کشید، با نمایان شدن گنگره حصارها که خوشه های طلایی انگور بر سینه شان ریخته بود، روشن می شد. چنین دور نمایی، از پایان دشت های خشک و پر گرد و خاکی که کاروان پیموده بود، خبر می داد. جلوه های طبیعت این پالیزها به قدری دل انگیز می نمود که گویی جزیره ای در دل دریای زمرد گون که رشته هایی از تپه سارها و دامنه های ارغوانی رنگ در میان گرفته اند،سر بر می کشد. چنین نزهت و سر سبزی هماهنگ و ترکیب موزون، جاذبه این پارکها را شکوهمندتر از طبیعت نشان می داد كه دلکندن از گذرش، آسان نمی نمود. این پل که روزگاری نام و نشان (فردوس ) را به خود داشت و راهیانش در گذر از آن رنج و ملال سفر را از یاد برده و با دمی آسودن برکنج جانپناهش، از شکوه چنین و شکن امواج صوفی اش کام می گرفت، امروز چشم بر آنست که آرام آرام عروس روز سر از بالین قله توربه برشید، و نخستین پرتو خویش را نثار محملی نماید که در سودای گذر از آن دل تیره شب را شکافته تا صبحگاهانت بر آستانش بوسه زند!

آخرین اخبار

با ما در تماس باشید

عضویت در خبرنامه سایت

گزارشات پر بازدید